hot page

ساخت وبلاگ
وقتی یک شب که دلت گرفته است تلویزیون حرم حضرت رضا را نشان بدهد ودلت هوای حرم امام رضا را بکند و یه دونه دادشم این آهه جانسوز رو بشنود وفردایش بگوید که عازم مشهد است بهمراه بابا ومامان ومرا نیز دعوت کند مگر میشود جواب رد داد مگر میشود وقتی به این قشنگی امام رضا میطلبت نرفت السلام علیک یا غریب الغربا یک روز بعداز ولادت حضرت مهدی(عج) عازم مشهدمقدس شدیم بهمراه آقاجون ومامان جون ودایی محمد فاطمه برای اولین بار سفرباقطار را تجربه کرد و عجب خوب وطولانی بود این تجربه. جناب همسر بدلیل نداشتن مرخصی نتونست همراهمان باشد وتالحظه آخر میگفت اصلا فکرش را نمیکردم که رفتنی بشوید سرم را کلاه گذاشتی آخه من توی شوک بودم ازاین دعوت عجیب وخواستنی امام رضا(ع)   مسیر طولانی بود حدود 30 ساعت در قطار بودیم البته تمام این مسیر بخاطر زیارت امام رضا(ع) شیرین بود وفاطمه مدام تکرار میکرد که دیگه همیشه باقطار بریم مشهد چون با هواپیما زود میرسیم واصلا خوب نیست. عکس سمت راست درقطار وقتی فاطمه از تخت بالایی کوپه بروی کول دایی محمدش فرود می آیدودایی محمد همچنان در خواب بسر میبرد عکس سمت چپ هم بابا ومامان وداداش گلم به hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ghashangam1 بازدید : 22 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 6:50

این روزهای مامیگذرد باپایان یافتن  دومین ترم از زبان دخملی باتموم شدن کلاس نقاشی وخلاقیته فوق العاده در زمینه نقاشی طوریکه به من میگه دیگه منو ننویس کلاس نقاشی که شکل حیوانات رو یادم بده بنویسم کلاسی که منظره یادم بده جنگل یادم بده وما همچنان در جستجوی کلاس آموزش نقاشی منظره برای رده سنی فاطمه هستیم چندتا کلاس پیداکردم ولی آموزش در منزل بود که من دوست نداشتم این روزها بدلیل شدت وحشتناک گرما وشرجی در شهرمون خونه نشین هستیم که فاطمه ومامانش  عجیب دچار روزمرگی شده اند دشت زیبای ارژن در راه برگشت از شیراز اوخر تیرماه بخاطر معاینه چشم های فاطمه یه سفر دو روزه بهمراه خاله زهرا ودایی وخانواده عمو کوچیکه بنده به شهر زیبای شیراز رفتیم و  بعداز بازگشت ازاون شهر قشنگ که در تابستان هم زیبا بود دوباره به روزمرگی های خودمان برگشتیم پایان ترم اول زبان فاطمه بهمراه دوستاش وخانم رضایی معلم زبان بخاطراینکه اجازه نگرفته بودم چهره ایشون رو حذف کردم عکس سمت چپ: در ترم دوم چند روزی خانم رضایی نیومده بود و معلم  کلاس دیگه به بچه ها درس داد که روشش اینجوری  بود که به صورت بچه ها ستاره میزد  فاطمه خ hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ghashangam1 بازدید : 33 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 6:50

چقدر دلم برای یک سالگیت تنگ شده چقدر زود میگذرد مادرانه هایم میدونم که سال دیگه همین موقع دلم برای الانت تنگ میشود ولی نمیدونم چرا بچه بودنت را خیلی دوست دارم اینکه هر روز صبح برای سرکار آمدن پشت سرم بهانه میگرفتی رو الان دوست دارم اونموقع ها میگفتم کی بشه بزرگ بشه الان دلم برای اونموقع ها تنگ میشه الانی که صبح ها چشم هاتو باز میکنی ومیگی مامان میخوام آماده شدنت رابیینم الانی که خودت داوطلبانه پیش مامان جونت میره الانی که گاهی اوقات با گفته هایت چنان غافلگیرم میکنی  که پیش خودم میگم فاطمه کی اینقدر بزرگ شد وقتی بهم میگی باید به دخترت محبت کنی وقتی که میگویی دوباره داری میشی مامان بداخلاق و........ باتمام مادرانه هایم میگویم فاطمه عزیزم، ثمره زندگیم تولد پنج سالگیت مبارک (4) هوادار [موضوع : خاطرات سال پنجم(95)] hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ghashangam1 بازدید : 29 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 6:50